PAPNA.ir ...

کاتال تلگرام

نامه ای یک چاپچی که هرگز بدست رییس جمهور نرسید!

صنعت چاپ و چاپخانه دار به دلیل ارتباط تنگاتنگ با کتاب و شعر و ادب، از چاپخانه داران انسانهای رقیق القلب ساخته که همزمان سیاست و شعر و جغرافیا و تاریخ و روزنامه و مجله می داند و می خواند؛ ترکیب خروجی این قلب رقیق با تجارت چاپ معجونی گواراتر از عسل و سیاست شناس تر از کسینجر تولید می کند.

آزانس خبری چاپ و بسته بندی ایران، چندی بود که خبر استفا وزیر فرهنگ و ارشاد از هر سو شنیده می شد و هرکسی به طریقی پیام می فرستاد، گروهی خاص از صنعت چاپ که معاشقه ها در فراق وزیر کردند و جشنها در معارفه صالحی گرفتند، اما این میان شب قبل از استعفا وزیر یک چاپخانه دار نامه ای برای آقای دکتر جنتی نوشت که زمان به هر سه بخش یعنی ما و نامه نویس و وزیر امان انتشار نداد.
امیر شهلایی ورزشکاری که چاپخانه دار قدیمی نیز هست در این نامه نوشته بود:

همانگونه كه مستحضريد ، اين روزهـا زمزمه هـاى نسبتاً جدى به گوش ميرسد كه گويا وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامى تصميم به كناره گيرى دارند و عنقريب كرسى وزارت فخيمه ى ساختمان معروف ميدان بهارستان را واميگذارند .
چند روز گذشته مطلبى در فضاى مجازى انتشار يافت كه جناب محمدرضاخانِ شريفى نيا سينماگر معروف صنعت سينما در پُستى ، جناب آقاى رئيس جمهور را انذار داده اند كه از اين استعفاء يا بركنارى يا ... چشم بپوشند ، چرا كه به زعم ايشان هيچكس در اين مدت باقى مانده از عمر اين دولت نميتواند گُلى به سر فرهنگ اين مملكت بزند و البته افاضات ديگرى كه كمى چاشنى طنز نيز در خود داشت !!!

بعنوان يك شخصيت حقيقى ، غمى بزرگ در دلم لانه كرد كه ايكاش من هم آنقدر شهرت ميداشتم كه ميتوانستم همچين پُستى به اشتراك بگذارم و شايد عرايضم به گوش مسئولان بهتر از جان ميرسيد !
كه اگر چنين بود ، قطعاً به محضر مبارك رئيس قوه مجريه مينگاشتم :
جناب آقاى روحانى بزرگوار ، شما را به خدا سوگند ، بيخيـال !!!
كلى جان كنديم، خون دل خورديم ، دست به دامان اين و آن شديم تا بالآخره موفق شديم با وزير محترم ديالوگ برقرار كنيم و تا حدى حرف دلمان را بزنيم
بعد از مدتها شخصى در مسند فرهنگ جلوس نمود كه محبت نموده و دست به قلم گرديده و با همتاى خويش در وزارتخانه اقتصاد و امور دارايى مكاتبه فرموده و خواستار مساعدت و حل مشكل مالياتى چاپخانه هـا شد ؛
همچنين در اختتاميه جشنواره صنعت چاپ قول دادند تا بخشى از بودجه وزارت صنعت را به نفع صنعت چاپ جذب نمايند.

و طفلك همكارانم ( حاضر در تالار وحدت ) كه بعد از اين وعده هـا از سوى ايشان ، چه كف هـا كه نزدند و چه سوت هـا كه نكشيدند و از همه مهمتر چه اميدهـا كه به خود ندادند !
حال با خداحافظى ايشان و به تبع آن ، حتماً جا به جايى در معاونت فرهنگى و اداره كل چاپ و نشر ، عجب سقوط آزادى در انتظارمون هست به نقطه اول !
القصه ؛ همكـاران و هم صنف هـاى نازنينم
دوباره ما مانديم و تنهايى !
مايى كه در بلاتكليفى هنر و صنعت دست و پا ميزنيم و - بلانسبت - همچون طفلى مشكوك النسب هيچكس مسئوليت مون را به عهده نميگيرد !

ايكاش زمان براى عمل به وعده هـا باقى بود ، ايكاش جناب آقاى وزير وقت بيشترى در اختيار داشتند شايد اين حداقل مطالبه و حقوق چاپخانه داران به نوعى ايفا ميشد ، ايكاش اين كورسوى اميد به اين زودى رو به خاموشى نميگرائيد ، ايكاش ...


خدايا چنـان كـن سرانجام كـار
تو خوشنود باشى و مـا رستگار


به جهت تصديع اوقات ، پوزش ميطلبم

حال وزیر رفت و سیدعباس صالحی آمد، باید نشست و دید آقا سید برای چاپ چه رختی می دوزد و سرانجام دولت تدبیر و امید در بخش چاپ چه خواهد شد.

اشتراک گذاری مطلب در شبکه های اجتماعی

نوشتن دیدگاه