PAPNA.ir ...

کاتال تلگرام

موج چهارم بحران و ورشکستگی صنعت چاپ ایران در راهست !!!

تاریخ معاصرصنعت چاپ ایران بعد از انقلاب اسلامی پرده های پنهان بسیاری دارد که صدها کتاب می توان برای آن نوشت، تولی گری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را شاید مهمترین و اثرگذارترین رویداد این صنعت نام گذاشت و مهمترین وزیر این صنعت، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است.

متن سرگشاده کامبیز خالقی زاده به وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران

قصد نداشتم که در صنعت چاپ ایران سخن و یا متنی ارایه کنم . چهار سال تحمل کردم . اما بیشتر نشد . به نام ایران و فرهنگ و هنرش و صنعت چاپ استوارش ، به همه دگراندیشان و شاید وزیری دگراندیش تقدیم می کنم .

به گفته بسیاری از کارشناسان خبره اقتصادی ایران و شواهد و قراین موجود و مستند طی 10 سال گذشته ، ایران مهد پروژه های فراوان ملی و غیر ملی زیانده ، به بار ننشسته ، توجیه ناپذیر ، شکست خورده و به زبان عامیانه تر " ورشکسته " است.
ورشکستگی به زبان بسیار ساده اینکه یک سرمایه گذاری طی مدت معین و مشخص برگشت پذیر نباشد و نتواند دیون و تعهدات بانکی و غیر بانکی خود را به موقع پرداخت نماید . به تعبیر دیگر " توقف در ایستگاه سرد و سخت نقطه سر به سری پروژه " .
اما آیا ورشکستگی جرم است ؟ غیر قابل ببخش و پایان یک راه سخت و پرتلاطم است ؟
خیر ، ورشکستگی خیلی هم غریب و نا ممکن نیست . درست مثل مبتلا شدن به بیماری های خاص . مهمترین راه مبارزه با بیماری های خاص همیشه روش های منطقی ، حساب شده و پیشگیرانه در سبک زندگی افراد جامعه است . اما پس از آن تشخیص به موقع و روش های درمان سریع و به روز می تواند ضامن نجات جان بیمار و بازگشت آن به زندگی سالم باشد و چون زمینه بازگشت بیماری به این نوع بیماران همیشه وجود خواهد داشت ، احتیاط ها و مراقبت های دوره ای پس از درمان شرط ادامه حیات است .
ورشکستگی هم نوعی بیماری خاص در اقتصاد است که می بایست برای درمان آن شجاع و قهرمان بود . اعتماد به نفس داشت و به خود و اطرافیان دروغ نگفت . باید آن را پذیرفت و برایش راه درمانی پیدا کرد .
برگردیم به صنعت خودمان چاپ که حقیقتا بیمار است . حال و روز خوشی ندارد . متاسفانه پزشک ها هم که حاذق بودند ، دیگر نیستند ، چون پزشکان صنعت چاپ ما بیشتر عطارباشی های سرچهارسو کهنه بازار هستند تا یک اقتصاددان صنعتی و بازاری . اگر متولیان و مدیران و کارشناسان وقت ، جلوی اولین موج ورشکستگی صنعت چاپ را می گرفتند ، حال صنعت ، امروز خیلی بهتر بود .

موج اول ورشکستگی

از سال 80 تا 84 : نابودی قلب صنعت چاپ کشور ، واحد های پیش از چاپ و لیتوگرافی ، با ورود بی رویه ماشین آلات و تجهیزات پیش از چاپ آن زمان از جمله ایمج ستر های آن روز . دلالان و سو استفاده کنندگان تاختند . بدون هیچگونه توجیه اقتصادی و نظارت های کارشناسی از سوی دولت و اتحادیه ها ، تعداد زیادی ماشین آلات فروختند ، بدون اینکه نیاز صنعت به درستی سنجیده شود . نتیجه اینکه فیلم لیتوگرافی هر سانتی متر 70 ریال ظرف چهار سال شد 10 ریال و در آخر واحدهای لیتوگرافی ماندند با ماشینی از رده خارج شده و سرمایه ای برنگشته و مهم تر از آن فشار ناجوانمردانه سیستم بانکی برای عدم پرداخت تعهدات بانکی .
اما در همان زمان سرمایه گذاران خردمندی هم بود که پیش بینی این بحران را داشتند و به موقع از این طوفان خانمان برانداز رهایی یافتند .

موج دوم ورشکستگی

از سال 84 تا 88 : فاز دوم نابودی بخش مهم پیش از چاپ توسط همان دلالان عزیز کلید خورد . پلیت ستر به دنیای چاپ آمد و شد نسخه درمان فروشندگان محترم برای همان اندک مراکز فعال لیتوگرافی . تعداد زیادی پلیت ستر های دسته دوم و چندم بی کیفیت روانه بازار شد . بازار هدف اول ، واحدهای لیتوگرافی بود . اما متاسفانه آنقدر این عزیزان پر تلاش ، ناآگاه و بی خبر از تغییرات گردش های کاری مدرن و یکپارچه در چاپ بودند ، که تا چشم بازکردند ، با حقیقتی تلخ مواجه شدند . فروشندگان بنا به اقتضای چرخه حیاتشان ، تعداد زیادی پلیت ستر به چاپخانه های معروف و سرمایه دار فروختند تا بتوانند از صفر تا صد کار مشتریان را خودشان انجام دهند . و در این زمان مهم و به طور همزمان ، علاوه بر لیتوگرافان ، ورشکستگی گسترده ای در صنعت صحافی کشور نیز رقم خورد .

موج سوم ورشکستگی

از سال 88 تا کنون : هجوم بخش زیادی از فعالان صنعت چاپ به بخش مهم چاپ و بسته بندی و تولید چاپ . با انگیزه اینکه از بدو ورود ماشین چاپ به کشور تا به امروز ، همیشه ماشین های چاپ ، اسکناس چاپ می کنند . از سال 88 مسیر توسعه سرمایه گذاری در صنعت چاپ به دو شاخه مهم تقسیم شد . شاخه اول توسعه چاپخانه ها در همان فضاهای کوچک و تنگ قبلی و یا نهایتا جابجایی به محیطی بزرگتر و شاخه دوم سرمایه گذاری های صنعتی و بزرگ در صنعت چاپ .
کاملا بدیهی که شاخه اول شد جولانگاه مجدد دلالان و دسته دوم فروش های معروف که همیشه پزشکان حاذق آن نسخه دست دوم فروشی را برای ادامه حیات صنعت چاپ تجهیز کردند . نسخه تقریبا برای همه یکی بود . درست مثل بسته دارویی معروف سرماخوردگی در اول زمستان که تقریبا برای همه یکسان است . یک دستگاه پلیت ستر ، یک دستگاه اسپیدمستر 4 رنگ و با یک حرکت منطقی تر و حرفه ای تر شاید 5 رنگ ، یک دستگاه لترپرس برای قالبزنی و با کمی دوراندیشی یک دایکات چینی ، یک دستگاه جعبه چسبانی و دو دستگاه ماشین تا و ته چسب . این نسخه تکراری منجر به طیف وسیعی از ورشکستگی های ناجوانمرده به خصوص در شهرستان های کوچک و بزرگ گردید که بسیاری از خانواده ها را حتی از هم پاشید . چاپ تجاری نیز در ورطه انقراض افتاد و با تعداد زیادی ماشین های افست چند رنگ بیکار و یا از کار افتاده و فرسوده و اجرت چاپ یک پنجم چند سال پیش علیرغم چند برابر شدن همه اجناس و خدمات بازار . بازاریابی های التماسی و معصومانه جایگزین اقتدار سالهای گذشته چاپخانه داران شد .
اما در شاخه دوم بحث کاملا متفاوت است . این شاخه خود به دوشاخه فرعی تقسیم می شود : سرمایه گذاری های صنعتی دولتی و سرمایه گذاری صنعتی غیر دولتی .
از سال 88 شاهد تاسیس مجتمع های چاپی عظیمی در حوزه نشر و در شهرهای مشهد ، تهران و قم بودیم . بر اساس اطلاعات موجود ، برخی از این مراکز از تسهیلات بانکی کم بهره و بدون دردسرهای سیستم اداری و بانکی و برخی دیگر از منابع مالی اختصاصی و معمولا بی شمار استفاده نموده اند . ماشین آلات تمامی نو و بر اساس آخرین فن آوری های روز دنیا بود . رقابت سخت ما بین فروشندگان و نمایندگان ماشین آلات چاپ ، گاها گمانه زنی هایی در خصوص وجود رفاقت ها و رانت های پشت پرده خبر می داد . اما نتیجه نهایی چند پروژه غیر اقتصادی و بازگشت ناپذیر که نه تنها هنوز تکلیف بازگشت سرمایه های ملی و مردمی آنها مشخص نیست بلکه خبر از راه اندازی فازهای دوم و سوم آنها نیز به گوش می رسد . این نوع ورشکستگی های خاص از بدو انقلاب اسلامی تاکنون بسیار شایع بوده و نمونه های بارز آن را می توان در سایر صنایع همچون صنایع هواپیمایی ، ریلی ، کشاورزی و معدنی و ... نیز شاهد بود . چون پاسخگویی به ارگان و سازمان های ذیربط الزامی نیست .
اما شاخه دیگر ، سرمایه گذاری های بخش خصوصی . طی سالهای اخیر چندین مرکز بزرگ و ویژه در صنعت چاپ و بسته بندی در تهران و سایر شهرهای بزرگ افتتاح گردید . فرصتی جدید برای جولان نمایندگان رسمی ماشین آلات چاپ و بسته بندی در کشور فارغ از حضور دلالان و دسته دوم فروشان . سالها ماشین آلات نو و به روز زیادی فروخته نشده بود یا حداقل به صورت یه بسته کامل از راهکارها و ماشین آلات عرضه نشده بود . عددها بالا بود . نیاز به بررسی های دقیق اقتصادی و انجام مطالعات و برنامه ریزی صحیح احساس نگردید و فقط به یکسری طرح های اقتصادی آماده ارایه به بانک اکتفا شد . به لطف آن ایام تکرارنشدنی قیمت نفت بشکه ای بالای 100 دلار که اوضاع صندوق ارزی را نسبتا رونق داده بود و رانت های گسترده بانکی هم مزه این روزهای به کام را ملس کرده بود ، افراد و موسسات خاص به راحتی وام ارزی می گرفتند و طی سفرهای متعدد اروپایی که حقیقتا خیلی هم جذاب بود و کارخانه های سازنده ماشین آلات بالاترین حد احترام را به مشتریان و جیب عاریه ای شان داشتند ، پروژه ها به کارخانه تبدیل شد . اما همان پروژه های بزرگ شد فاجعه صنعت چاپ ما . ماشین آلات با قیمتی چند برابر قیمت اصلی و کارخانه ای وارد سیستمی بانکی شد تا به آن ارز بیشتر اختصاص یابد . اما روزهای خوش و جولان آن سرمایه گذاری ها با گران شدن چند شبه ارز به کابوسی سیاه برای سرمایه گذاران مبدل شد . ارز 1000 تومانی شد 4000 تومان . موجی از بدهکاری عظیم بانکی در صنعت چاپ به راه افتاد . در این میان موج سواران حرفه ای و بین المللی هم بودند که به موقع و با فروش مجتمع های خود به سرمایه گذاران دارای بندرگاهها ، خودشان را نه تنها از نابودی نجات دادند ، بلکه سرمایه جدیدی را برای خود و دلالان این معاملات دست و پا کردند . برخی دیگر با ورود به سرمایه گذاری های دیگر و بیشتر در چاپ و آن هم مجددا از طریق شبکه بانکی کشور ، شانس خود را برای بازگشت و فرار از ورشکستگی امتحان کردند . اما در نهایت بیش از 80 درصد آن پروژه ها یا تعطیل است و یا با ورشکستگی تمام و با این دست و آن دست کردن ، روزگار سپری می کنند و روز به روز مقروض تر می شوند . به امید کورسوی امید و یا رانتی دیگر برای نجات .

موج چهارم ورشکستگی : از سال 98 به بعد


کوچ جدید و گسترده همه دست اندرکاران ، مدیران ، اتحادیه ها ، سرمایه ها ، نمایندگان ماشین آلات ، دلالان و دسته دوم فروش ها ، رسانه ها و ... به سوی تولید لیبل . مجددا بدون نیاز سنجی و مطالعات و برنامه ریزی های اقتصادی لازم . دوباره با همان نسخه های مشابه عطارباشی ها مانند چاپ لیبلبا ماشین رول عرض کم شش یا هشت رنگ ، درست مثل ترکیه .

امروز تب لیبل خیلی داغ است . اینقدر داغ که نشانه های تشنج و فلج را می توان دید . کاش کمی دانش صنعتی و اقتصاد و اهمیت به بازگشت سرمایه های ملی در درون صنعت چاپ موج می زد . کاش امروز برای این بیماری وخیم راه درمانی پیدا کنیم که فردا حقیقتا دیر است .

آخرین بار که تلنگری به صنعت چاپ کشور داشتم ، دوره معاونت جناب آقای دری در وزارت ارشاد بود . در جمع سران کلیه اتحادیه های صنعت چاپ کشور مفتخر به سخنرانی 10 دقیقه ای شدم . به عنوان یک دانشگاهی و محقق ، به همه اساتید و پیشکسوت های داخل جلسه ، هشدار موج سوم ورشکستگی را دادم که با اعتراض ریاست محترم اصلیترین اتحادیه شهرستانی کشور ، مجبور به قطع صحبت و ترک جلسه شدم . در همان زمان یکی از پزشکان حاذق صنعت چاپ کشور ، به من دستور دادند دیگر جایی مصاحبه یا سخنرانی نداشته باشم . از دانشگاه هم به یک دفعه و خودجوش ممنوع التدریس شدم . امروز و از کیلومترها دورتر از کشورم به خودم اجازه دادم و هشداری دیگر به همه فعالان و تلاشگران و تولیدکنندگان چاپ کشورم می دهم . امیدوارم موثر واقع گردد .


0001

اشتراک گذاری مطلب در شبکه های اجتماعی

نظر خود را بیان کنید