متن سرگشاده کامبیز خالقی زاده به وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران
قصد نداشتم که در صنعت چاپ ایران سخن و یا متنی ارایه کنم . چهار سال تحمل کردم . اما بیشتر نشد . به نام ایران و فرهنگ و هنرش و صنعت چاپ استوارش ، به همه دگراندیشان و شاید وزیری دگراندیش تقدیم می کنم .
به گفته بسیاری از کارشناسان خبره اقتصادی ایران و شواهد و قراین موجود و مستند طی 10 سال گذشته ، ایران مهد پروژه های فراوان ملی و غیر ملی زیانده ، به بار ننشسته ، توجیه ناپذیر ، شکست خورده و به زبان عامیانه تر " ورشکسته " است.
ورشکستگی به زبان بسیار ساده اینکه یک سرمایه گذاری طی مدت معین و مشخص برگشت پذیر نباشد و نتواند دیون و تعهدات بانکی و غیر بانکی خود را به موقع پرداخت نماید . به تعبیر دیگر " توقف در ایستگاه سرد و سخت نقطه سر به سری پروژه " .
اما آیا ورشکستگی جرم است ؟ غیر قابل ببخش و پایان یک راه سخت و پرتلاطم است ؟
خیر ، ورشکستگی خیلی هم غریب و نا ممکن نیست . درست مثل مبتلا شدن به بیماری های خاص . مهمترین راه مبارزه با بیماری های خاص همیشه روش های منطقی ، حساب شده و پیشگیرانه در سبک زندگی افراد جامعه است . اما پس از آن تشخیص به موقع و روش های درمان سریع و به روز می تواند ضامن نجات جان بیمار و بازگشت آن به زندگی سالم باشد و چون زمینه بازگشت بیماری به این نوع بیماران همیشه وجود خواهد داشت ، احتیاط ها و مراقبت های دوره ای پس از درمان شرط ادامه حیات است .
ورشکستگی هم نوعی بیماری خاص در اقتصاد است که می بایست برای درمان آن شجاع و قهرمان بود . اعتماد به نفس داشت و به خود و اطرافیان دروغ نگفت . باید آن را پذیرفت و برایش راه درمانی پیدا کرد .
برگردیم به صنعت خودمان چاپ که حقیقتا بیمار است . حال و روز خوشی ندارد . متاسفانه پزشک ها هم که حاذق بودند ، دیگر نیستند ، چون پزشکان صنعت چاپ ما بیشتر عطارباشی های سرچهارسو کهنه بازار هستند تا یک اقتصاددان صنعتی و بازاری . اگر متولیان و مدیران و کارشناسان وقت ، جلوی اولین موج ورشکستگی صنعت چاپ را می گرفتند ، حال صنعت ، امروز خیلی بهتر بود .
موج اول ورشکستگی
از سال 80 تا 84 : نابودی قلب صنعت چاپ کشور ، واحد های پیش از چاپ و لیتوگرافی ، با ورود بی رویه ماشین آلات و تجهیزات پیش از چاپ آن زمان از جمله ایمج ستر های آن روز . دلالان و سو استفاده کنندگان تاختند . بدون هیچگونه توجیه اقتصادی و نظارت های کارشناسی از سوی دولت و اتحادیه ها ، تعداد زیادی ماشین آلات فروختند ، بدون اینکه نیاز صنعت به درستی سنجیده شود . نتیجه اینکه فیلم لیتوگرافی هر سانتی متر 70 ریال ظرف چهار سال شد 10 ریال و در آخر واحدهای لیتوگرافی ماندند با ماشینی از رده خارج شده و سرمایه ای برنگشته و مهم تر از آن فشار ناجوانمردانه سیستم بانکی برای عدم پرداخت تعهدات بانکی .
اما در همان زمان سرمایه گذاران خردمندی هم بود که پیش بینی این بحران را داشتند و به موقع از این طوفان خانمان برانداز رهایی یافتند .
موج دوم ورشکستگی
از سال 84 تا 88 : فاز دوم نابودی بخش مهم پیش از چاپ توسط همان دلالان عزیز کلید خورد . پلیت ستر به دنیای چاپ آمد و شد نسخه درمان فروشندگان محترم برای همان اندک مراکز فعال لیتوگرافی . تعداد زیادی پلیت ستر های دسته دوم و چندم بی کیفیت روانه بازار شد . بازار هدف اول ، واحدهای لیتوگرافی بود . اما متاسفانه آنقدر این عزیزان پر تلاش ، ناآگاه و بی خبر از تغییرات گردش های کاری مدرن و یکپارچه در چاپ بودند ، که تا چشم بازکردند ، با حقیقتی تلخ مواجه شدند . فروشندگان بنا به اقتضای چرخه حیاتشان ، تعداد زیادی پلیت ستر به چاپخانه های معروف و سرمایه دار فروختند تا بتوانند از صفر تا صد کار مشتریان را خودشان انجام دهند . و در این زمان مهم و به طور همزمان ، علاوه بر لیتوگرافان ، ورشکستگی گسترده ای در صنعت صحافی کشور نیز رقم خورد .
موج سوم ورشکستگی
از سال 88 تا کنون : هجوم بخش زیادی از فعالان صنعت چاپ به بخش مهم چاپ و بسته بندی و تولید چاپ . با انگیزه اینکه از بدو ورود ماشین چاپ به کشور تا به امروز ، همیشه ماشین های چاپ ، اسکناس چاپ می کنند . از سال 88 مسیر توسعه سرمایه گذاری در صنعت چاپ به دو شاخه مهم تقسیم شد . شاخه اول توسعه چاپخانه ها در همان فضاهای کوچک و تنگ قبلی و یا نهایتا جابجایی به محیطی بزرگتر و شاخه دوم سرمایه گذاری های صنعتی و بزرگ در صنعت چاپ .
کاملا بدیهی که شاخه اول شد جولانگاه مجدد دلالان و دسته دوم فروش های معروف که همیشه پزشکان حاذق آن نسخه دست دوم فروشی را برای ادامه حیات صنعت چاپ تجهیز کردند . نسخه تقریبا برای همه یکی بود . درست مثل بسته دارویی معروف سرماخوردگی در اول زمستان که تقریبا برای همه یکسان است . یک دستگاه پلیت ستر ، یک دستگاه اسپیدمستر 4 رنگ و با یک حرکت منطقی تر و حرفه ای تر شاید 5 رنگ ، یک دستگاه لترپرس برای قالبزنی و با کمی دوراندیشی یک دایکات چینی ، یک دستگاه جعبه چسبانی و دو دستگاه ماشین تا و ته چسب . این نسخه تکراری منجر به طیف وسیعی از ورشکستگی های ناجوانمرده به خصوص در شهرستان های کوچک و بزرگ گردید که بسیاری از خانواده ها را حتی از هم پاشید . چاپ تجاری نیز در ورطه انقراض افتاد و با تعداد زیادی ماشین های افست چند رنگ بیکار و یا از کار افتاده و فرسوده و اجرت چاپ یک پنجم چند سال پیش علیرغم چند برابر شدن همه اجناس و خدمات بازار . بازاریابی های التماسی و معصومانه جایگزین اقتدار سالهای گذشته چاپخانه داران شد .
اما در شاخه دوم بحث کاملا متفاوت است . این شاخه خود به دوشاخه فرعی تقسیم می شود : سرمایه گذاری های صنعتی دولتی و سرمایه گذاری صنعتی غیر دولتی .
از سال 88 شاهد تاسیس مجتمع های چاپی عظیمی در حوزه نشر و در شهرهای مشهد ، تهران و قم بودیم . بر اساس اطلاعات موجود ، برخی از این مراکز از تسهیلات بانکی کم بهره و بدون دردسرهای سیستم اداری و بانکی و برخی دیگر از منابع مالی اختصاصی و معمولا بی شمار استفاده نموده اند . ماشین آلات تمامی نو و بر اساس آخرین فن آوری های روز دنیا بود . رقابت سخت ما بین فروشندگان و نمایندگان ماشین آلات چاپ ، گاها گمانه زنی هایی در خصوص وجود رفاقت ها و رانت های پشت پرده خبر می داد . اما نتیجه نهایی چند پروژه غیر اقتصادی و بازگشت ناپذیر که نه تنها هنوز تکلیف بازگشت سرمایه های ملی و مردمی آنها مشخص نیست بلکه خبر از راه اندازی فازهای دوم و سوم آنها نیز به گوش می رسد . این نوع ورشکستگی های خاص از بدو انقلاب اسلامی تاکنون بسیار شایع بوده و نمونه های بارز آن را می توان در سایر صنایع همچون صنایع هواپیمایی ، ریلی ، کشاورزی و معدنی و ... نیز شاهد بود . چون پاسخگویی به ارگان و سازمان های ذیربط الزامی نیست .
اما شاخه دیگر ، سرمایه گذاری های بخش خصوصی . طی سالهای اخیر چندین مرکز بزرگ و ویژه در صنعت چاپ و بسته بندی در تهران و سایر شهرهای بزرگ افتتاح گردید . فرصتی جدید برای جولان نمایندگان رسمی ماشین آلات چاپ و بسته بندی در کشور فارغ از حضور دلالان و دسته دوم فروشان . سالها ماشین آلات نو و به روز زیادی فروخته نشده بود یا حداقل به صورت یه بسته کامل از راهکارها و ماشین آلات عرضه نشده بود . عددها بالا بود . نیاز به بررسی های دقیق اقتصادی و انجام مطالعات و برنامه ریزی صحیح احساس نگردید و فقط به یکسری طرح های اقتصادی آماده ارایه به بانک اکتفا شد . به لطف آن ایام تکرارنشدنی قیمت نفت بشکه ای بالای 100 دلار که اوضاع صندوق ارزی را نسبتا رونق داده بود و رانت های گسترده بانکی هم مزه این روزهای به کام را ملس کرده بود ، افراد و موسسات خاص به راحتی وام ارزی می گرفتند و طی سفرهای متعدد اروپایی که حقیقتا خیلی هم جذاب بود و کارخانه های سازنده ماشین آلات بالاترین حد احترام را به مشتریان و جیب عاریه ای شان داشتند ، پروژه ها به کارخانه تبدیل شد . اما همان پروژه های بزرگ شد فاجعه صنعت چاپ ما . ماشین آلات با قیمتی چند برابر قیمت اصلی و کارخانه ای وارد سیستمی بانکی شد تا به آن ارز بیشتر اختصاص یابد . اما روزهای خوش و جولان آن سرمایه گذاری ها با گران شدن چند شبه ارز به کابوسی سیاه برای سرمایه گذاران مبدل شد . ارز 1000 تومانی شد 4000 تومان . موجی از بدهکاری عظیم بانکی در صنعت چاپ به راه افتاد . در این میان موج سواران حرفه ای و بین المللی هم بودند که به موقع و با فروش مجتمع های خود به سرمایه گذاران دارای بندرگاهها ، خودشان را نه تنها از نابودی نجات دادند ، بلکه سرمایه جدیدی را برای خود و دلالان این معاملات دست و پا کردند . برخی دیگر با ورود به سرمایه گذاری های دیگر و بیشتر در چاپ و آن هم مجددا از طریق شبکه بانکی کشور ، شانس خود را برای بازگشت و فرار از ورشکستگی امتحان کردند . اما در نهایت بیش از 80 درصد آن پروژه ها یا تعطیل است و یا با ورشکستگی تمام و با این دست و آن دست کردن ، روزگار سپری می کنند و روز به روز مقروض تر می شوند . به امید کورسوی امید و یا رانتی دیگر برای نجات .
موج چهارم ورشکستگی : از سال 98 به بعد
کوچ جدید و گسترده همه دست اندرکاران ، مدیران ، اتحادیه ها ، سرمایه ها ، نمایندگان ماشین آلات ، دلالان و دسته دوم فروش ها ، رسانه ها و ... به سوی تولید لیبل . مجددا بدون نیاز سنجی و مطالعات و برنامه ریزی های اقتصادی لازم . دوباره با همان نسخه های مشابه عطارباشی ها مانند چاپ لیبلبا ماشین رول عرض کم شش یا هشت رنگ ، درست مثل ترکیه .
امروز تب لیبل خیلی داغ است . اینقدر داغ که نشانه های تشنج و فلج را می توان دید . کاش کمی دانش صنعتی و اقتصاد و اهمیت به بازگشت سرمایه های ملی در درون صنعت چاپ موج می زد . کاش امروز برای این بیماری وخیم راه درمانی پیدا کنیم که فردا حقیقتا دیر است .
آخرین بار که تلنگری به صنعت چاپ کشور داشتم ، دوره معاونت جناب آقای دری در وزارت ارشاد بود . در جمع سران کلیه اتحادیه های صنعت چاپ کشور مفتخر به سخنرانی 10 دقیقه ای شدم . به عنوان یک دانشگاهی و محقق ، به همه اساتید و پیشکسوت های داخل جلسه ، هشدار موج سوم ورشکستگی را دادم که با اعتراض ریاست محترم اصلیترین اتحادیه شهرستانی کشور ، مجبور به قطع صحبت و ترک جلسه شدم . در همان زمان یکی از پزشکان حاذق صنعت چاپ کشور ، به من دستور دادند دیگر جایی مصاحبه یا سخنرانی نداشته باشم . از دانشگاه هم به یک دفعه و خودجوش ممنوع التدریس شدم . امروز و از کیلومترها دورتر از کشورم به خودم اجازه دادم و هشداری دیگر به همه فعالان و تلاشگران و تولیدکنندگان چاپ کشورم می دهم . امیدوارم موثر واقع گردد .