آژانس خبری چاپ و بسته بندی ایران، از همان ابتدا نقدهای جسته و گریخته شنیده می شد و برای رسانه ها از جمله آژانس خبری چاپ و بسته بندی ایران کم و بیش ارسال می گردید.
در عصر یک جمعه شجاع مسئول تعاونی لیتوگرافان تهران و ضلع سوم ماجرا صدچهره از مدیر آژانس خبری چاپ و بسته بندی ایران خواست که انتقاد ها را منتشر نماید. سر سخن باز شد و صدها پیام و انتقادات صحیح و کارشناسی ارسال شد که بخشی از آن منتشر و بخشی بایگانی گردید.
اما بحث ورشکستگی فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی این پروژه از آنجا علنی و عیان شد که پس از ماه ها تبلیغات و پروپاگاندا در اوج شیوع کرونا نشستی برگزار شد تا تازه قوانین و مقررات مشخص یا به قول برگزار کنندگان بازنگری شود.
از سوی دیگر تیغ تیز و ناجوانمرد کرونا متاسفانه هر روز نام یک مسافر از پیشکسوتان گرانقدر را بر تارک بازماندگان و اهالی این صنعت سیاه مشق میکرد تا ورشکستگی اجتماعی و اخلاقی پروژه صد چهره پنج میلیون پانصد هزار تومانی بیش از پیش عیان گردد.
اما برخی که در کسب و کار خود در سینما موفق نبودند با تشنگان شهرت همصدایی میکنند و دست از این ماجرای پنج میلیون و پانصد هزار تومانی نکشیده و نمیکشند تا از همین تکه نمد برای خود حداقل کلاهی ابتیاع نمایند و بعد می روند و پروژه ورشکسته فرهنگی اخلاقی اجتماعی صنعت چاپ می ماند و حوضش...
ورشکستگی اخلاقی:
پروژه ایی که ماه ها تبلیغ شد بلافاصله پس از آغاز انتقادات به روند انتخاب برگزیدگان قوانین و مقررات نادیده را به بازنگری و بازرسی سپرد!!!؟
با این روند چگونه باید به هیات انتخاب اعتماد داشت؟
هیات انتخاب کیست؟
معیار انتخاب چیست؟
ورشکستگی اجتماعی:
وقتی به لیست ارایه شده اولیه نگاه میکنیم از فروشندگان ماشین آلات تا پیشکسوتان و تامین کنندگان ملزومات بر آن نقد دارند و عبارات و اصطلاح های خاصی برای آن بکار میبرند.
از سوی دیگر فوت برخی از پیشکسوتان صنعت چاپ کشوربا سالها تجربه و عدم شناخت انتخاب کنندگان این پروژه سند محکمی بر ورشکستگی اجتماعی این پروژه است.
ورشکستگی فرهنگی
از قدیم الایام چاپخانه دار جماعت را با دست خیرش می شناختند، با سفره بازش، با جوانمردی و سخاوت در اکرام، با شب بیداری، کتاب خوانی پیش از تولد کتاب، با بوی سرب و قصیده و غزل های عاشقانه، اما
اما گروهی برای غمنان و شهوت شهرت نرخ این فراصنعت و پیشکسوتانش را پنجمیلیون پانصد هزار تومان گذاشتند
تا فراموش شود غزل و قصیدها
تا طوفان نیاز و شهوت شهرت ببرد از یاد همه سفره باز ، دست خیر، سخا وت و جوانمردی مردان سربی شب بیدار را...
این دو یادداشت بخشی از صدها انتقاد ارسالی به آژانس خبری چاپ و بسته بندی ایران است و پس از این دست انتقادات تازه آقایان یادشان افتاد قوانین و مقررات نادیده و ناشینده برای رسانه ها را بازنگری کنند!
یادداشت میهمان
موضوع صد چهره برتر یا ماندگار صنعت چاپ از دو منظر قابل نقد است:
۱. اهلیت و صلاحیت مرجع تشخیصدهنده:
من به احترام برخی چهرههایی که نام و تصویرشان در هئیت امنای خودخوانده وجود دارد در این زمینه سکوت میکنم فقط به ذکر دو فاجعه اکتفا میکنم:
فاجعه اول: چرا یک روش کار، یک سری شاخص، یک سری سنجه کیفی و یک سری مفاهیم توصیفی مکتوب شده برای انتخابها وجود ندارد؟
فاجعه دوم: چرا تعداد قابل توجهی از چهرههایی که نام و تصویرشان در هئیت امنا وجود داشت خودشان جزء برگزیدگان و چهرههای برتر هستند؟
به همین دو تا اکتفا میکنم. البته موارد فاجعهبار و ناپسندتر دیگری هم هست. مثلاً محافظهکاری مشمئزکننده در انتخابها. تا جایی که صلاح دیدهاند هم دل آقای .... و هم دل آقای ... را توامان به دست بیاورند.
۲. نتیجه کار هئیت امنا:
پس از چند ماه مدتی است که نام سی و هفت هشت نفر اعلام شده است. صرف نظر از فجایعی که در بالا برشمردم که در این انتخابها نمود دارد سئوالات زیر بیپاسخ مانده است:
آیا در این صنعت پر ادعا که یکی ابرصنعت مینامدش یکی فراصنعت و دیگری صنعت مادر میخواندش بجز مدیرعاملان و سرمایهداران چاپچی هیچ چهره ماندگار دیگری نیست؟
آیا ما که ادعایمان آسمان را متلاشی کرده است یک مولف یک نویسنده یک محقق در این صنعت نداریم که غلط ماندگاری کرده باشد؟
آیا ما یک استاد دانشگاه در رشته چاپ نداریم که ارزش ماندگاری و ثبت داشته باشد؟
آیا در پس این همه سال تربیت دانشجو یک دانشجوی موفق یا پایاننامهی به درد بخور نداشتهایم که معرفی کنیم؟
آیا در طول دههها تعمیر و سرویس و نگهداری ماشینآلات یک مکانیک یا برقکار یا سرویسکار نداشتهایم که جایگزین آقای شایستهخصلت معرفی کنیم؟
آیا یک اپراتور به درد بخور نداریم که معرفی کنیم؟
البته طبعا دانشجو و مولف و استاد و اپراتور پنج میلیون تومان ندارند که بدهند.
آیا در بین دهها کارشناس چاپ ارشاد که بسیاری از امضاهای حیاتی و تصمیمات را برای اهالی چاپ ایران میگیرند دو تا نفر نبود که معرفی و تقدیر کنیم و الگوشان کنیم برای بقیه؟
نکته بعدی انتخاب درگذشتگان این صنعت است بهعنوان چهره ماندگار و برتر
ملاک چه بوده؟ اگر چند سال از مرگ یک چاپچی گذشته باشد میتواند ماندگار معرفی شود؟ یک سال؟ پنج سال؟ چهرهای مثل نوریانی یا توتونچیان یا دمیرچی یا ... چرا نیستند؟
بگذریم. صنعت چاپ ایران پر شده از تعارف و مصلحتسنجیهای حالبهمزن و من بمیرم و تو بمیریهای این و آن و پیشکسوتهایی که حرفشان فقط برای تعارف پذیرا دارد. حالا این وسط یه سری هم ندانسته میخواهند کار خوبی بکنند ولی فاتحه میخوانند.
ای کاش برخی از این موسفیدان و روسای هیاتمدیرهها و ... کمی مناعت طبع داشتند و بجای خودشان دیگرانی را معرفی میکردند که بوی بد محفلگرایی و رفیقبازی از این کار بلند نشود.
نویسنده : محفوظ
یادداشت میهمان
کمترین انتظاری که از متولی انتخاب صد چهره ماندگار میتوان داشت پاسخگویی و شفافسازی مجهولات است.
بدیهی است چغلی از این و آن به فلانی و بهمانی برازنده متولی نیست.
متولی بجای عریضههای نامفهوم و تکراری و پر از اشتباه نگارشی بهتر است صریح و ساده پاسخ به سئوالات افکار عمومی و اهالی ناماندگار ولی بیشمار صنعت چاپ از شماره صد و یک تا هزاران را بدهد.
اولین سئوال:
هئیت امنای انتخاب صد چهره چگونه شکل گرفت؟
صلاحیت اعضای آن برای انتخاب صد چهره چگونه احصا شد؟
رسمیت آن چگونه به ثبت رسید؟ به عبارت دیگر این هئیت امنا متعلق به کدام ساختار حقوقی غیرشرکتی است؟
نقش وزارت فرهنگ و ارشاد، معاونتها و مدیرکل چاپ ونشر بهطور مشخص در این هئیت امنا چیست؟ حمایت مادی و یا معنوی ارشاد چه کم و کیفی دارد؟
اگر مسئولان وزارت ارشاد در این انتخابها نقش دارند چه رابطهای بین این صد چهره و چهرههای منتخب ادوار جشن صنعت چاپ در سالیان گذشته و در برنامه آبانماه ۹۹ وجود دارد؟
و سئوال آخر این که:
آیا تعدادی از تحصیلکردگان صنعت چاپ میتوانند هئیت امنایی تشکیل بدهند و با حمایت وزارت علوم ده چهره ماندگار صنعت چاپ برگزینند یا این کار در انحصار متولی فعلی است؟
یا تعدادی از چاپچیان غیرتهرانی مقیم مرکز، اگر اراده کنند که هئیت امنایی تشکیل بدهند و افرادی از ولایت خودشان به ماندگاری برگزینند آیا امکانپذیر است؟
ارشاد از این هئیتامناها هم حمایت میکند؟ چون ظاهرا برای تشکیل هئیت امنا یک میز ده دوازده نفره و دو تا دیس موز و سیب و یک اتاق کافی است.
راستی چرا بزرگان و پیشکسوتان و تشکلهایی که توان تشکیل و تایید و توافق روی یک اتحادیه را ندارند که برایش ساختار دموکراتیک و امکان رایگیری وجود دارد، به این راحتی میتوانند هئیت امنا تشکیل بدهند؟
و حرف آخر این که آیا بهتر نیست بزرگان و پیشکسوتان پایتختنشین تمام وقت و همت خود را مصروف تشکیل اتحادیه بکنند و این خردهکاریها را به استانی واگذار کنند که حداقل اتحادیه دارد؟ مثلا اتحادیه چاپ خراسان یا اصفهان یا گلستان متولی بشود، چطور میشود؟
امضا محفوظ